سفارش تبلیغ
صبا ویژن



الو الو کربلا - صبر جمیل

   

اتل متل یه بابا ، غریب و زار و بیمار
اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار

اتل متل بچه ها ، که اونا رو دوست دارن
آخه بغیر از اونا ، هیچ کسی رو ندارن

مامان بابا رو می خواد ، بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه

وقتی که از درد سر ، دست میذاره رو گیج گاش
اون بابای مهربون ، فوحش میده به بچه هاش

همون وقتی که هر چی ، جلوش باشه میشکنه
همون وقتی که هر کی ، پیشش باشه میزنه

غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره
اون وقتی که بابا جون ،  موجی میشه دوباره

دویدم و دویدم ،سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم

بابام میون کوچه ، افتاده بود رو زمین
مامان هوار میزد ، شوهرم رو بگیرید

مامان با شیون و داد ، می زد توی صورتش
قسم می داد بابا رو ، به فاطمه به جدش

تو رو خدا مرتضی ، زشت میون کوچه
بچه داره میبینه ، تو رو بجون بچه

بابا رو دوره کردن ، بچه های محله
بابا یهو دویدو ، زد تو دیوار با کله

هی تند و تند سرش رو ، بابا می زد تو دیوار
قسم می داد حاجی رو ، حاجی گوشی رو بردار

نعره های بابا جون ، پیچید یهو تو گوشم
الو الو کربلا ، جواب بده بگوشم

مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو
بابام با گریه می گفت ، کشتند بچه هارو

بعد مامانو هلش داد ، خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشید ، خمپاره زد بخوابید

الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن
کمک می خوام حاجی جون ، بچه ها قیچی شدن

تو سینه و سرش زد ، هی سرش رو تکون داد
رو به تماشا چیا ، چشماشو بست و جون داد

بعضی تماشا کردن ، بعضی فقط خندیدن
اونایی که از بابام ، فقط امروز رو دیدن

سوی بابام دویدم ، بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون ، هی به خودم پیچیدم

درد و غربت بابام ، نشونه های درده
درد و غربت بابام ، غنیمت از نبرده

شرافت و خون دل ، نشونه های مرده
ای اونایی که امروز ، دارین بهش می خندین

برای خنده هاتون ، دردش رو می پسندین
امروزش رو نبینید ،بابام یه قهرمونه

یه روز به هم میرسیم ، بازی داره زمونه
موج بابام ، کلید قفل در بهشته

درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کشته
یه روز پشیمون میشین ، که دیگه خیلی دیره

گریه های مادرم ، یقتو نو می گیره
بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه

مرگ و معاد و اغبا ، کی میگه که دروغه



نویسنده » صبر جمیل » ساعت 4:32 صبح روز جمعه 85 اسفند 4